ای تماشایی ترین مخلوق خاکی در زمین - - - - - آسمانی می شوم وقتی نگاهت می کنم
اندکی بیشتر زیر باران بمان - - - - - ابر را بوسیده ام تا بوسه بارانت کند
خواهی که غریق بحر عشاق شوی - - - - - مشنو ، منگر ، مگو ، میندیش ، مباش
ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه - - - - - گردنت را می شکست آنجا اگر عباس بود
گفت آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه - - - - - گفت در سر عقل باید بی کلاهی عار نیست
گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی - - - - - با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید
من موجم ونیست باکم از طوفان - - - - - دریا همیشه خوابش آشفته است
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم - - - - - موجیم که آسودگی ما عدم ماست
گویند که هر چیز به هنگام بود خوش - - - - - ای عشق چه هستی که خوشی به هر هنگام
دی با شیخ همی گرد شهر می گشتم - - - - - کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
جور گل بلبل کشید و شهرتش را باد برد - - - - - بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کند - - - - - چون تو را نوح است کشتی بان ز طوفان غم مخور
نظرات شما عزیزان:
|